امیرشاهی نقدی یکطرفه بر کتاب محمد امینی نوشته و کلی اتهام و دشنام نصیب میرفطروس کرد.
امیرشاهی با توهین و افترا در این مقاله نالازم درگیری نالازم تری را شروع کرد.مقاله ای که هیچ ضرورتی هم به انهمه دشنام و تهمت نبود. میرفطروس پاسخی در خورو مودبانه با توجه به مقاله اول امیر شاهی نوشت. اما هتاکی نامه امیرشاهی در پاسخ به میرفطروس دیگر فقط از یک «خان» زاده(اقازاده قدیم) بر می امد بس! و هرچه دل تنگش میخواست صادر کردو وه که چه دل تنگی داشت!
ایشان و امثال ایشان متولیان فرهنگی ما بودند که کارمان به جمهوری اسلامی کشید.
سایت گویا هم در پی سیاست ان رسانه و ازادی اطلاع رسانی و قانون حاکم بر مطبوعات انلاین و برای حفظ تعادل و بی طرفی، هتاکی نامه امیرشاهی را منتشر و در عوض پاسخ میرفطروس را توقیف کرد! تیغ سانسور یک طرفه گویا بجایی رسیده که حتی کامنتها را نیز حذف میکند. افرین بر این استقلال رای وپیروی از اصل ازادی بیان!
سایت گویا در همین راستای قبلی و برای جلوگیری از بگومگو!، پاسخ میرفطروس را کماکان در حبس نگاهداشت ولی مفرح نامه ملیجک اشراف را نیز منتشر کرد که نه مکتوب و نه کاتب در شأن پاسخی نیستند! اما برای تنوین، نکته ای در خور گوشزد است. ملیجک دربارایشان مینویسند :
«شما که میفرمائید کتابتان در آستانه چاپ پنجم است، پس قبول دارید که هنوز کتابتان به دست همۀ خواهندگانش نرسیده. پس خانم امیرشاهی میتوانست هنوز کتاب را ندیده باشد و یکی از منتظران چاپ پنجم باشد»
این استدلال دشمن شکن فقط از ملیجک بر میاید و بس!
وقتی امیرشاهی منتقد و نویسنده که کارش مطالعه و نقد است کتاب میرفطروس را نخوانده ولی کتاب منتقد وی را -که سالها پس از چاپ اول و دوم و سوم کتاب میرفطروس چاپ شده- میخواند و به به و چه چه میزند و به کتاب نخوانده میرفطروس، انچه شایسته و بایسته خود است می بندد، معنی ان چیست؟ ایشان منتظر چاپ پنجم است؟!
ایشان چطور بخود جرات میدهد در مورد کتابی که نخوانده وموضوعی که تبحری در ان ندارد، اظهار نظرکه سهل است دشنام بگوید و اشرافی گری و«خان» بازی اش را برخ بکشد؟! خودشان که دیگرکنار رفته اند ولی تبرائیان و چگینی ها و ملیجکشان را جلو فرستاده اند!
کجای دنیا منتقدی! کتاب ِ نخوانده و نویسنده ان را به رگباردشنام و اتهام می بندد؟
کجای دنیا یک مسخره ومطرب به بزرگان ادب و تاریخ مانند میرفطروس ، جلال متینی ، حمید شوکت، هوشنگ وزیری و مصباح زاده و خویی و.... چنین اتهاماتی میزند که ه.خ میزند؟ چرا به مسخره ها اجازه نخبه کشی میدهید؟ بقول شاملو اینها دریوزه اند در پی کف نانی!
نخبه کشی راباب نکنید! که شترش هنوز هیچ نشده در جلو منزل شما خوابید! نخبه کشی را باب نکنید!نسل ما در کشاکش دهر ابدیده شده و حرفه ایست!
مورد بی مورد دیگری که مُغرضان بر ان تاکید مداوم میکنند برداشت به قصد سوء نیت انها ازاستفاده میرفطروس از کلمه« طناز» در مورد امیرشاهی است.
مگر بار اول است که کسی طنزنویس را طناز خطاب میکند. مگر بار اول است که کسی امیرشاهی را طناز خطاب می کند که فدائیان ایشان «یا مرگ یا امیرشاهی» گویان میرفطروس را نشان رفته اند! حداقل قبل ازحملات ناجوانمردانه اشان زحمت جستجوی در گوگل رابه خود ندادند. مثلا:
فرهاد حسین زاده طنز پردازان چه زن و چه مرد ازجمله امیرشاهی را «طناز» خطاب کرده
بتول عزیزپور: او(امیرشاهی) اساساً در تمام نوشته های خود نویسندهای طناز است
خود هادی خرسندی بارها طناز معرفی و خطاب شده از جمله بی بی سی
رامین کامران که حتما معرف حضور است طنز نویسان را طناز خطاب می کند
جویی انصافم آرزوست
اما در مورد آقای امینی:
آقای امینی صراحتا تاریخ جعل میکند و در نقدی مختصر موارد بسیاری از جعل تاریخ را نشان دادم. قست دوم را هنوز منتشر نکرده ام.
ﺧﺎﻧﻢ اﻣﯿﺮ ﺷﺎھﯽ ﻧﯿﺰ ھﻤﭽﻮن ھﻢ ﺳﻨﮕﺮ ﻓﻌﻠﯽ وﻣﺨﺎﻟﻒ ﭘﯿﺸﯿﻦ ﺷﺎن اﻗﺎی اﻣﯿﻨﯽ ﻧﻘﺼﺎن ﺷﺪﯾﺪ اطﻼﻋﺎت ﺗﺎرﯾﺨﯽ دارﻧﺪ. ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻣﺨﺘﺼﺮ از اﺷﺘﺒﺎھﺎت ﻓﺎﺣﺶ اﻗﺎی اﻣﯿﻨﯽ دراﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮرﺳﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ. واقعیت امر اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ اﻗﺎی اﻣﯿﻨﯽ اﻧﻘﺪر اﺷﺘﺒﺎه دارﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻪ از ﻧﻘﺪ انهادﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪه ام
کلید واژه ها: مهشید امیرشاهی - میرفطروس - هادی خرسندی - امینی