۱۳۹۴ فروردین ۶, پنجشنبه

رضا شاه و افسانه ۲۰۰ میلیون دلار! - اسناد

مخالفان رضا شاه به مطلب موجودی بنام محمد قلی مجد استناد میکنند که رضا شاه ۲۰۰ ملیون دلار از پول نفت دزدید.این مدارک و مطالب پاسخی به دروغ پردازیهاست. جای تعجب استناد محقق (نمایانی) چون عباس میلانی به مطالب بی پایه مجد است!
                                                            ---------------------
مصطفی فاتح: بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۳۲(حدودا ۲۸ سال) کل درامد شرکت ۱۷۱ میلیون لیره بوده که به عنوان حق الامتیاز به ایران ۱۱ میلیون لیره پرداخت شده. 
رضا خان ۱۹۲۰ تهران را تصرف کرد و ۱۹۲۵ شاه شد. 
یعنی از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۰ که ایشان استعفا داد، چقدر میبایست در امد ایران از حق الامتیاز(۱۶ درصد) بوده باشد که خرج در رفته ۲۰۰ میلیون دلار برای شاه باقی مانده باشد؟ درامد کل شرکت نفت میبایست در عرض ان ۷-۸ سال ۱۲۵۰ میلیون دلار بوده باشد که ۱۶ درصد سهم ایران بشود ۲۰۰ میلیون کذایی!
درصورتی که درامد کل شرکت در عرض ۲۸ سال فقط ۱۷۱ میلیون لیره بوده(حدود 770 میلیون دلار) چطور در عرض ۷-۸ سال میتوانسته ۱۲۵۰ میلیون دلار درامد داشته باشد؟ انهم با توجه به کاهش سطح بهره برداری به یک چهارم ؟

اما دکتر مصدق بعنوان نخست وزیر و مجری ملی کردن صنعت نفت و نیز مصطفی فاتح از روسای شرکت نفت ایران و انگلیس در مورد درامد نفتی ایران چه میگویند



این هم از اسناد شرکت نفت انگلیس و ایران


سند فوق نشان میدهد که کل درامد نفتی ایران از دوران قاجار و عقد قرارداد دارسی تا پایان دوران رضا شاه کمتر از ۳۰ میلیون پوند(کمتر از ۱۵۰ میلیون دلار) بوده است !


 مجد و میلانی چطور از ۱۵۰ میلیون دلارکل درامد نفتی دوران قاجار و رضا شاه ، خرج در رفته ۲۰۰ میلیون دلار اختلاس! استخراج کرده اند؟
 بنابراین مجد دروغ ساخته و پرداخته و عباس میلانی در هر فرصت و نافرصتی به اشاعه این دروغ پرداخته است. میلانی تاکنون برای اصلاح اشتباهات فاحش خود اقدامی نکرده است                                                                  


                                              ----------------------------------
در مورد اسناد مجد کمی روشنگری بد نیست. 

 ایا مصدق که تمام اسناد در اختیارش بوده، و فاتح از مدیران شرکت نفت در ان دوران و اسناد مالی شرکت نفت همه دروغ میگویند و فقط مجد درست ؟
 سند مالی است که بر اساس ان مالیات بندی میشود و دستکاری بردار نیست بخصوص که عمده سهم شرکت هم متعلق به دولت انگلیس بوده است. ادعای مجد یعنی هم اسناد دولت ایران دستکاری شده و هم اسناد شرکت نفت و هر دو به نفع رضا شاه!
مجد خود شرکت نفت را رها کرده 
و اسناد وزارت خارجه یک کشورثالث را برای بررسی عملکرد  شرکت نفت انگلیس مورد استناد قرار دادهاست!


دو نمونه شاخص اسناد! مجد:
۱- ادعاهای بدون سند ص ۳۱۵
۲- نقل قول های قهوه خانه ای ص ۳۱۹

ایشان سندی از ۲۰۰ میلیون دلار نشان نمیدهد فقط مینویسد اسناد نشان میدهد. 
اما ناجوانمردی عجیب این موجود این است اولا درامد نفتی را به دلار تبدیل کرده و نسبت دلار به لیره را ۶/۹ به یک گرفته است.اگر تمام درامد نفتی از زمان قرار داد دارسی را هم در نظر بگیریم(بدون خرج حتی یک لیره برای مخارج مملکتی) با نسبت دلار ۴-۵  به یک در دهه ۲۰-۳۰ میلادی٫ کل در امد به میزان بین  ۱۱۶-۱۴۵ میلیون دلار خواهد بود. مجد ۲۰۰ میلیون خرج در رفته را از کجا اورده؟ 
نکته مهم اینکه اگر همه پول نفت هم بر فرض محال به بانک های خارجی منتقل شده باشد، پس رضا شاه تنها کسی بود که بدون وام و بدهی٬ کشور را با اقتصاد بدون نفت نه تنها اداره بلکه  بطرز فوق العاده ای پیشرفت داد.






























                                                               ---------------------


این هزینه ها از کجا تامین شد؟ مسلما امداد غیبی نبود!

 اصلاحات در نیروی مسلح و تقویت ارتش در رأس برنامه های رضا شاه قرار داشت و هزینه های نظامی بزرگ ترین رقم
بودجه را تشكیل می داد. در ارتش ایران سمت های آزاد برای بیگانگان فقط شامل كارشناسی فنی برای قورخانه سلطنتی و مربی گری سواركاری بود، هزینه های نظامی به طرز چشمگیری افزایش یافت و در سال 1301، حدود 47 درصد از كل بودجه دولت مركزی را تشكیل می داد. دیویزیون قزاق ایرانی، واحد تفنگداران جنوب ایران، ژاندارمری و سایر واحدهای نظامی در نیروی مسلح واحد متحد شدند. به طوری كه در 1303 ش رضا شاه فرماندهی یك ارتش ۸۰۰۰۰  نفری را بر عهده داشت.

قوام السلطنه در دوره دوم رئیس الوزاریی(1301) در صدد بود عده ای مستشار نظامی از فرانسه برای تعلیم نفرات قشون ایران استخدام كند ولی سردار سپه وزیر جنگ معتقد بود كه اگر عده ای دانشجوی نظامی برای تحصیل به اروپا اعزام شوند مفیدتر خواهد بود. به هر نحوی كه بود قوام السلطنه با تز وزیر جنگ موافقت نمود. لایحه اعزام شصت نفر محصل نظامی به اروپا به مجلس شورای ملی تقدیم و پس از چندین جلسه بحث و مذاكره سرانجام به تصویب رسید و مبلغ 671600 فرانك مخارج تحصیلی یكساله دانشجویان مزبور از محل اعتبارات وزارت جنگ تامین شد. در مرحله نخست در میان صاحب منصبان قشون سابقه اعزام انجام گرفت و در نتیجه 47 نفر از سرتیپ تا نایب سوم انتخاب و در 13 خرداد 1302 به مدارس نظامی فرانسه اعزام گردیدند. اعزام محصل نظامی به اروپا همچنان ادامه یافت و هر سال چندین نفر برای تكمیل معلومات نظامی راهی سفر می شدند. در سال اول مجموعا پنجاه دانشجوی نظامی در اروپا به خرج قشون مشغول تحصیل شدند و در سال بعد تعداد صاحب منصبانی كه برای تكمیل و تمرین به اروپا سفر كردند 25 نفر و سال سوم این عده به 47 نفر رسید و در سال پنجم 55 نفر بودند و این روند همچنان تا تاسیس دانشگاه جنگ ادامه یافت.
در سال 1305 ش با تأیید مجلس گروهی از افسران ایرانی برای گذراندن دوره های آموزشی به مدارس نظامی اروپای غربی و به ویژه فرانسه فرستاده شدند. در سال 1309 ارتش ایران بیش از 100 هزار نفر برآورد می شد كه حدود 20 هزار نفر ژاندارم و بقیه افراد نیروهای عادی بودند
 رضا شاه به ارتش مدرن به عنوان پایه اصلی نظام جدید خود تكیه كرد. هنگامی كه بودجه دفاعی سالانه از سال 1304 تا 1320 ش بیش از پنج برابر شد و قانون سربازگیری موجب افزایش امكان دسترسی به جمعیت شد، شمار افراد نیروهای مسلح به 127 هزار نفر رسید. این ارتش بایك نیروی هوایی كوچك، یك هنگ مكانیزه شامل 100 تانك و چند كشتی جنگی در خلیج فارس تكمیل شد. وی به طور منظم و حساب شده ای سران نظامی را با رژیم خود متصل كرد و سطح زندگی افسران حرفه ای را به سطحی بالاتر از سایر كاركنان دولتی رساند
 در سال 1306 سازمان هواپیمایی توسعه پیدا كرد و تعدادی از داشنجویان نظامی كه در فرانسه و شوروی فن خلبانی و مكانیكی را آموخته بودند به ایران بازگشتند و دولت نیز سیزده فروند هواپیمای جدید خریداری نمود به طوری كه جمع هواپیما ها به 33 فروند رسید
بازگشت نخستین دسته افسران دریایی ایران از اروپا و رسیدن" ناوهایی" كه از ایتالیا خریداری شده بود، نیروی دریایی به فرماندهی سرهنگ غلامعلی بایندر در خلیج فارس تشكیل شد
 قیمت متوسط تانک در جنگ جهانی دوم ۷۰۰۰۰ دلار
قیمت متوسط جنگنده ۳۵۰۰۰ دلار
اماده کردن و تجهیز هر سرباز ۲۵۰۰ دلار
قیمت جیپ و کامیون و نفربر و ناوچه که دیگر جای خود دارد


۱۳۹۴ فروردین ۳, دوشنبه

سازمان افسران حزب توده - افسانه یا واقعیت؟

درمورد سازمان نظامی حزب توده اختلاف نظر هست. برخی انرا کوچک و بی اهمیت دانسته و برخی انرا "سپاه عظیم و رزم‌دیدهء توده‌ای‌ها" دانسته اند. در زیر اسنادی چنداز"سازمان افسران حزب توده" و نیز اسامی چند صد نفر(نه همه انها)ازدید خوانندگان می گذرد و قضاوت به عهده خودشان واگذار می شود." سازمان درجه داران حزب توده" هیچگاه کشف نشد.

----------------------------------------------------------------
بابك امیر خسروی:
تقسیم‌بندی افسران حزب توده به رسته‌هائی چون هوائی، توپخانه، سوار، پیاده، ژاندارمری، شهربانی، دانشجوی افسری و… بیانگر آنست كه حزب توده در همهء اركان و زوایای ارتش ـ حتی گارد جاویدان شاهی ـ رخنه كرده بود. آنچه واقعاً اهمیـّت دارد، بررسی این امر است كه پشت سر این ارقام: 125 افسر توپخانه، 180 افسر پیاده، 59 افسر شهربانی و غیره، چه مقدار تانك و نیروی زرهی و امكانات فرماندهی و مواضع حسِاس و اطّلاعاتی نهفته بود… با اطمینان می‌توان گفت كه در تاریخ جنبش‌های سیاسی در جهان، هرگز هیچ حزب و سازمان سیاسی سراغ نداریم كه توانسته باشد آن همه افسر را در یك حزب غیر قانونی با ایدئولوژی كمونیستی گرد آورده باشد… سازمان افسران از یك جهت، واقعاً افسانه بود، البتّه نه به معنای قصّه و داستان بلكه به علّت امكانات و قدرت واقعاً فوق‌العاده و باورنكردنی‌اش به افسانه‌ای حماسی می‌ماند. وقتی سازمان (افسری) كشف شد، حتّی توده‌ای‌ها را به حیرت انداخت… درصد قابل توجـّهی از افسران جوان رزمی، فرماندهان تانك‌های «شرمن» به اضافهء برخی فرماندهان ردهء بالاترِ ارابهء جنگی، از اعضاء سازمان افسری بودند

-----------------------------------------------

در یك كلام، ظرفیـّت و توان سازمان نظامی بیش از آن بود كه تنها بر آمار و ارقام افسران صف یا قابلیـّت یك واحد رزمی تكیه شود، و این ناشی از موقعیـّت ویژه‌ای بود كه آن سازمان در قلب ارتش داشت و اعضایش در موقعیـّت‌های حسّاس بودند. آنان كه بر واحدهای رزمی، فرماندهی داشتند می‌توانستند در صف مقدِم قیام قرار گیرند و با آتش سلاح‌های خود، راه پیشرفت تودهء مردم را هموار كنند، و آنان كه در ادارات بودند، بسته به محل كار و پْستی كه داشتند، قادر بودند وابستگان به كودتا ـ حتّی مغزهای رهبری كنندهء آن ـ را خنثی كنند
------------------------------------------------
سرگرد مهدی همایونی، عضو سازمان افسران حزب توده ،داروی دکترمصدّق را درفنجان می ریزد







كشف انبار مهمّات سازمان افسران حزب توده





نفوذ در قسمت های مخلتف نیروهای نظامی و انتظامی












طرح تشکیلاتی سازمان افسران توده


کلید رمز سازمان افسران توده











 جریان کشف سازمان افسران توده 



 اسامی چند صد نفر(نه همه انها)از اعضای سازمان افسران توده 


























۱۳۹۳ اسفند ۲۴, یکشنبه

جعلیات آتش زدن کریمپور شیرازی -اسناد

دهها سال است که کنسورسیوم جعل و دروغ متشکل از اتحاد سرخ و سیاه و خانزاده ھا و قجریون (یا همان بلواگران ۵۷) تاریخ معاصر را به نیرنگ و دروغ آلوده اند و هنوز می آلایند بخصوص در راستای کربلا و عاشورا سازی! نمونه برجسته ان جعلیات آتش زدن کریمپور شیرازی با استناد! به شایعات خودساخته و نقل قولهایی مبتنی بر شنفتیم، میگن، گفته میشود،شایع شده و...است اما هیچکس خودش ندیده! و مرجعی ندارند! در زیراوج رذالت و خباثت جاعلین با تکیه بر اسناد و شواهد برملا خواهد شد. 


--------------------------------------------------------------------------


مرد دیوس میراشرافی/ دزد لاستیک به شأنش کافی
جاسوس دیگر آن پیراسته/ پول از چرچیل جانش خواسته

این قطعه بسیار مودبانه ای از هنرنمایی کریمپور شیرازی است. قصدم از مودبانه کاملا جدی است. 

"رضا خان جنایتکار گور به گور افتاده لعنتی تمام استعدادها و نبوغ را مانند افعی آفریقا بلعید و ایران مستعد ، برومند ، پر افتخار را به قبرستان سیاه ، تاریک و مخوف تبدیل کرد"

"نمی دانم شاه متوجه نیست که مردم درباره ی ازدواج شرم آور خواهرش فاطمه و هیلر چه می گویند ؟"

"[ شاه ] اگر با طرد اشرف ، فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر امریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده ، قربانیان جنایت اشرف و احمد شفیق و خجلت زدگان اعمال فاطمه و هیلر ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران برای حفظ قانون اساسی با کلنگ و داس ، تبر ، تیشه ، چکش ، چوب ، چماق ، سنگ و آجر به دربار حمله ور شده و کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار خود و بی اعتنا ء به افکار عمومی لوئی شانزدهم کردند . حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم ." شماره سوم دریده نامه شورش


مسعود بھنود  صداي بلبل:

مفتخرم براي كريم پورشیرازي و محمد مسعود احترام ندارم.  از پتیاره نويسي ھاي كريم پورشیرازي به عذاب مي آيم. از كريم پورشیرازي دلم مي خواھد سئوال كنم فلان شاھدخت بیست و چند ساله را به كدام دعوي آزادي خواھي -در میانه مبارزه مردم ايران با قدرت بزرگ زمانه و نھضت ملي كردن نفت - با   غیرقابل نقل ترين كلمات بدكاره خواندن شرط پاسداري آزادي است. دوبیتي« آب كرج » تا سال ھا در محلات بدنام به رنگ و ترانه خوانده مي شد به كدام معیار آزادي، در مطبوعه اي اذن انتشار داشت.


                                                  ---------------------------------------

محمدحسن سالمی:
افتخارات دکتر مصدق فقط به یکسال اول حکومتش بود که راه قانونی رفت و ملت یک دل ویک زبان پست سرش بود . جای او در دیوان لاھه محل دید ھمگان بود چون مصدق مردم بود ولی آن افتخارات در زمانی که از عجز در فیصله کار نفت شروع به بازیھای سیاسی کرد و بدون سبب بھمه دھان کجی کرد، به دکتر فاطمی مقالات و سخنرانی ھای تحریک آمیز دیکته کرد، با کریم پورشیرازی دزد پتوھای مدرسه نظام چھارشنبه ھا ناھار صرف میفرمود و مطالب روزنامه اش را ترتیب می داد و با لکه ننگی که به دامان خود برای ابد گذاشت.
                                        
                                                    ---------------------------------------

شبکه ایران-گروه تاریخ: صاحب نظران، یکی از دلایل اصلی شکست نهضت ملی را اختلاف میان رهبران آن می دانند و بر نقش دکتر مصدق در ایجاد و تعمیق این اختلافات تأکید دارند. در این بین، برخی مطبوعات افراطی و لجام گسیخته طرفدار دکتر مصدق (در پناه حمایت او) نقشی مهم در برافروخته کردن آتش این اختلافات داشته اند که روزنامه هتّاک «شورش» (متعلق به کریم پور شیرازی) یکی از برجسته ترین آنهاست.
محمود شروین که از نزدیکان آیت الله کاشانی بوده و ضمناً با دکتر مصدق نیز روابطی داشته و از فعالان نهضت ملی محسوب می شود، در همین باره خاطره ای خواندنی نقل کرده است:
 «در این گیر و دار که دسته های مخالف، به تبلیغات و اتهامات علیه یکدیگر برخاسته بودند، روزنامه های طرفدار دولت [مصدق]، مهار گسیخته نسبت به آیت الله کاشانی چه تهمت ها و نارواگویی ها که انتشار نمی دادند.
 روزنامه شورش کار جسارت و اهانت را به جایی رسانید که حتی مورد ملامت طرفداران دکتر مصدق قرار گرفت. در صفحه اول روزنامه شورش، عکس آیت الله کاشانی را ترسیم، پرچم انگلیس را بر عمامه آن زعیم روحانی نقش و ضمن مقاله، عباراتی چنان رکیک نوشته شده بود که زبان از تکرار آن شرم دارد.
 آیت الله کاشانی با دیدن آن مطالب سخت متأثر گردید. تلفن را برداشت و [ پس از تماس با دکتر مصدق] آقای دکتر مصدق را مورد گله قرار داد. من خود شاهد و ناظر بودم، آیت الله گفت: «جناب آقای نخست وزیر، گذشته از سوابق دوستی طولانی چگونه اجازه می دهید که در روزنامه شورش این چنین مرا مورد اهانت قرار دهند و پرچم انگلیس را بر عمامه من نقش نموده و در مقاله آن، کلمات شرم آوری نوشته شود؟ آقا، اگر من انگلیسی باشم شما هم قطعاً انگلیسی هستید، زیرا هر دوتای ما پیشگامان نهضت ملی بوده ایم، مگر آنکه نهضت اصالت ملی نداشته باشد.»
دکتر مصدق گفت: «آقا، روزنامه مال ملت است، این ملت است. [یعنی این ملت است که شما را انگلیسی می داند و شما را شایسته آن الفاظ رکیک می شمارد!].»
آیت الله کاشانی جواب داد: «آقا، کریم پور شیرازی در دربند یک ویلای دولتی دارد و ماهانه از بیمه، حقوق یک وزیر را دریافت می کند، به کمر اسلحه بسته و در برابر افراد پلیس روزنامه اش منتشر می شود و شعار داده می شود؛ باز هم می فرمایید ملت است [؟]»
خاطرات دکتر محمود شروین

                       ----------------------------------------

سی سال پیش در چنین روزی-زمانه: سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

پنجشنبه چهارم اسفند ۱۳۵۷ برابر بیست و سوم فوریه ۱۹۷۹ میلادی
شاه کبریت کشید و کریمپور شیرازی را آتش زد
روزنامه اطلاعات در صفحه نخست به افشای شیوه قتل کریمپور شیرازی، روزنامه نگاری که گفته می شود توسط شاه آتش زده شد، پرداخت. در این خبر نوشته شده است: شاه کبریت کشید و باتفاق اشرف سوختن روزنامه نگار مبارز را تماشا کردند. براساس خبری که در این روزنامه منتشر شد، دکتر اسدالله مبشری وزیر دادگستری هنگام ورود به منزل آیت الله خمینی به خبرنگار اطلاعات گفت:
«اسنادی به دست آورده‌ام که نشان می‌دهد، کریمپور شیرازی روزنامه نگار آزاده و مخالف شاه، پس از کودتای 28 مرداد طی مراسم ویژه‌ای در جشنی که شاه برپاکرده بود، در برابر چشمان او، اشرف و گروهی از نزدیکانش به آتش کشیده شده است. دکتر مبشری افزود این مراسم وحشیانه به دستور شاه و برای انتقام گرفتن از کریمپور برپاشد، و ساعت‌ها ادامه داشت. دکتر مبشری در سخنان خود اشاره کرد که بزودی این اسناد را منتشر می‌کند.»

با گذشت سال‌ها هنوز هیچ کدام از حاضران در آن میهمانی در مورد این حادثه چیزی نگفته‌اند و سندی در این مورد منتشر نشده است.

نکته مهم این است که شاهدخت اشرف در زمان واقعه اصلا ایران نبودند.









----------------------------------------------------------------------------------------------

  کریمپور در کنار مصدق








  کریمپورشیرازی با لباس مبدل اخوندی دستگیر شد




واقعیت مرگ کریمپورشیرازی اززبان تنها شاهد عینی پرویز خطیبی عضو حزب توده

سوابق درخشان سیاسی و روانی و خودکشی

نقل از کتاب  "نگاهی به نهضت ملی ایران"  اثر سعید رهبر