۱۳۹۴ آبان ۲, شنبه

آیا قربانیان کشتار ۵۷-۵۹ بشر محسوب نمی شوند!



در سایت تریبون زمانه مطلبی منتشر شده ازامید محمد‌زاده با عنوان "بی‌شرمی سه‌گانه" که در ان سه مورد از جنایات رژیم را مایه شرم ملی دانسته است. جنایت علیه بهائیان، کشتار ۶۷ و جنگ سوریه
اگر شرمی باشد مسلما محدود به این سه مورد نیست.  نویسنده محترم که هولوکاست ۷۰-۸۰  سال پیش را مثال میزند بعید است
از کشتارغیرقانونی  وجنایتکارانه هزاران تن از پایوران، کارمندان و نظامیان و پلیس و ... در سالهای۵۷-۵۹ شمسی ( سالها قبل از موارد شرم اور مورد مثال ایشان)تحت عنوان مفسد فی العرض چه دردادگاه انقلاب و چه توسط بلواگران ۵۷، بی خبر باشد! کافی است به لیست اعدامیان در بنیاد برومند نگاهی انداخت(که البته کامل نیست ) . مدعیان قدیمی حقوق بشر مثل بازگان و یزدی و حاج سیدجوادی و یا جدیدترها که ماسک اصلاح طلبی زده اند ان موقع یا مشوق کشتار  یا مشغول ماله کشی و یا خود بازجو و یا بنوعی دست اندر کار بودند(عباس عبدی ومیرحسین موسوی و خوئینی ها در ۶۷ چه مقامی داشتند؟). شرم ملی باید از ان زمانی شروع میشد که مدعیان و رئیس کمیسیون حقق بشرایران بازجوشده بودند و یا ماله کشی قتل عامها رامی کردند،
 شرم ملی باید از ان زمانی شروع میشد  که ایت الله خلخالی گفت ملاک علم قاضی است  قاضی که علم پیدا کرد حتی لازم نیست به مجرم اب بدهید، بلافاصله بعد احراز هویت باید اعدامش کرد!
 شرم ملی باید از ان زمانی شروع میشد  که خمینی گفت" حقوق بشر اقتضا می‌کند که ما آنها را همان روز اول کشته باشیم برای اینکه مجرمند، و معلوم است که اینها مجرم هستند. آنکه باید برای او وکیل گرفت، آنکه باید به ادعای او گوش کرد، او متهم است نه مجرم. اینها متهم نیستند، اینها مجرم هستند.ما در عین حال که اینها را – همه را – مجرم می‌دانیم و باید فقط هویت اینها ثابت بشود و آنها را باید همین که هویتشان ثابت شد کشت"

اما نکته جالب اینکه کمتر کسی از مدعیان حقوق بشررا دیده ایم که به محکومیت نقض شرم اور حقوق بشردر مورد قربانیان کشتار ۵۷-۵۹ شده بپردازد! ظاهرا قربانیان کشتار ۵۷-۵۹ بشر محسوب نمی شوند!



 افاضاتی چند از موسسان انجمن حقوق بشر ایران در توجیه جنایات!

مهدی بازرگان استاد دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران، دکتر مهندس ترمودینامیک، رئیس جامعه‌ی اسلامی مهندسین، رئیس انجمن “حقوق بشر” در ایران، رئیس “نهضت آزادی” در ایران و البته نخست وزیر موقت دولت بخت سید روح‌الله خمینی، برای اعدام بدون محاکمه‌ی زندانیان سیاسی اوایل حکومت اسلامی چنین تئوری‌ای دارد:
«بهانه‌ی مطبوعات غربی اعدام دادگاه‌های انقلاب است و آنچه برای ما ایرانیان قابل درک نیست، این احساسات و طرفداری است که مطبوعات غربی به سود “خائنان و خیانتکاران” کشورمان نشان می‌دهند. خائنان و جانیانی که با جابرانه‌ترین و وحشیانه‌ترین صورت ۲۵ سال یا بیشتر بر این کشور حکومت کردند و در عین حال اگر شما اعدام‌های دادگاه‌های انقلاب را که به ۶۰ نفر هم نمی‌رسد، با تعداد بیش از صدهزار نفری که طی حکومت شاه کشته شدند و شکنجه شدند، مقایسه کنید، توجیه رفتار مطبوعات غربی مشکل‌تر میشود. ملتی که کشته داده، زخمی داده و غارت شده، حاضر نیست به محض رفتن شاه و سرنگون شدن رژیمش آرام گیرد. این روحیه‌ی ملی توقع دارد هر چه زودتر به پاکسازی محیط اجتماعی بپردازد، حالا می‌خواهد این کارسریع انجام گیرد.»

کیهان تهران، اردیبهشت ۱۳۵۸، در پاسخ به خبرنگاری که نظر بازرگان را در باره‌ی موضع غیر دوستانه‌ی مطبوعات غربی پرسیده بود!






---------------------------------
چهارشنبه سوم اسفند ۱۳۵۷ برابر بیست و دوم فوریه ۱۹۷۹ میلادی.مهدی بازرگان، نخست وزیر در مصاحبه با هفته‌نامه نیوزویک:
آیا شما از اعدام چهار ژنرال توسط دادگاه اسلامی که اوایل هفته جاری صورت گرفت آگاهی داشتید؟
مهدی بازرگان:در اصل من با این اعدام‌ها مخالفتی نداشتم و ما آن‌ها را تائید کردیم، مردم خوشحال شدند. اثر مثبتی روی آن‌ها داشته است. به عنوان یک شهروند معمولی از انجام این کار خوشحالم، ولی به عنوان رئیس دولت این اقدام از طرف افراد مافوق من انجام گرفت.
-----------------------------------------------------------------



علی اصغر حاج سید جوادی جزو مؤسسین انجمن طرفداران حقوق بشردر دفاع از ضرورت برخورد قاطع و لزوم نابودی ضد انقلاب در مقاله‌ای که در روزنامه اطلاعات، پنج‌شنبه بیست و ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ منتشر شد، نوشت:
آقای مهندس بازرگان، نخست وزیر خود در تلویزیون و رادیو مردم را در روبه‌رو شدن با مشکلات به صبر و بردباری دعوت کرد و مثال از شکوفه سیب زد که طبق ناموس طبیعت می‌باید در دل زمان و در عمق ثوافی و لحظات و ایام و ساعات از جوانه به شکوفه و از شکوفه به میوه برسد این ناموس طبیعت است و در طبیعت هیچ چیز در یک آن و دم آفریده نمی‌شود…میکروب‌ها نابود نمی‌شوند. سمومات هوا و زمین که زمین و زمان را به کثافت و تعفن آلوده کرده‌اند از بین نمی‌روند از انقلاب باید همچو طفلی نوزاد حراست شود. و چگونه؟ محیط انقلاب همه میکروب‌ها و سمومات مولد فساد و ظلم باید بلافاصله و بدون کمترین درنگ نابود شوند.









۱۳۹۴ مهر ۲۷, دوشنبه

فاجعه ی سد گتوند شاهکار مدیریتی اصلاح طلبان!






ابتدا خواندن این مطلب توصیه میشود تا عمق فاجعه را دریابید.


شاهکار سدسازی: ۹ میلیون تن نمک پشت سد گتوند
آیا عاملان خشک‌سالی و نابودی منابع آب، محاکمه می‌شوند؟




اما نقش دولت اصلاحات خاتمی:

قرارداد خدمات مهندسی پروژه "گتوندعلیا" توسط کارفرما با مشاورین مشانیر-کایتک منعقد می گردد که هدف از آن بررسی و امکان سنجی اجرای طرح در ساختگاه فعلی بوده است. در مجموع مطالعات اولیه توسط شرکت های مشانیر و کایتک چین در سال 1376 پایان و توسط شرکت لامایر مورد بازنگری قرار گرفت. در سال 1382 شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس به عنوان مشاور طرح جهت تکمیل مطالعات مرحله دوم و نظارت بر عملیات اجرایی انتخاب گردید.
عملیات احداث تونل‌های انحراف طرح سد و نیروگاه گتوندعلیا در اردیبهشت ماه سال 1376 و عملیات اصلی ساختمانی سد در سال 1380 آغاز شد و انحراف کامل آب رودخانه نیز پس از پایان عملیات اجرایی فرازبند، در اردیبهشت ماه سال 1382 صورت گرفت.
به طور خلاصه:
در سال 1376 مطالعات اولیه طرح توسط شرکت‌های مشانیر و کایتک چین پایان یافته و توسط شرکت لامایر مورد بازنگری قرار گرفت.
در اردیبهشت همان سال عملیات انحراف آب با حفر تونل‌های انحراف آغاز گردید.
در سال 1382 با انحراف جریان رودخانه کارون به داخل تونل‌های انحراف بستر رودخانه مسدود گردید.
در سال 1382 فرازبند طرح احداث گردیده و به دنبال آن عملیات حفاری نیروگاه نیز آغاز شد.
در پاییز سال 1384 اولین درفت تیوب نیروگاه در واحد چهارم نصب گردید.
در نیمه اول سال 1385 عملیات خاکریزی هسته رسی بدنه سد آغاز شد.

۱۳۹۴ مهر ۱۴, سه‌شنبه

من با اینگونه پناهندگی دادن مخالفم اما به خیل ستم دیدگان هم نباید بی تفاوت بود!


اول بگویم قبل اینکه دهن را باز کنید و فاشیست ونژاد پرست پرتاب کنید مطلب را سعی کنید تا اخر بخوانید و روش فکر کنید. ادای روشنفکری و .... را باید گذاشت کنارو بدنبال راه حل بود. بسیاری مشکلات بدلیل تصمیم های احساسی و بدون تعمق بوده است. دوم به حرفهای خوشگل خوشگل سوسیال بگیر ها توجه نکنید. 
کاملا مشخص بود(حداقل برای دوراندیشان) که این رویه اجازه ورود سیل پناهندگان به اروپا دوامی نخواهد داشت. بدلایل گوناگون :از جمله طبق براوردها هزاران تروریست افراطی هم خود را به همراه بی گناهان وارد اروپا کرده اند. دوم کنترل سیل جمعیت امکان پذیر نیست همان گونه که در فیلم ها دیده ایم. سوم زیاده خواهی مسلمان را (غذای حلال و..) را به کرات شاهد بوده ایم.
مشکلات بهداشتی و درمانی هم بجای خود. نتیجه اینکه در عرض دو هفته نظرات مثبت به پناهندگان تغییر کرده است. کمیسیون اتحادیه‌اروپا و ترکیه بر سر بازگرداندن مهاجران غیر قانونی، که از طریق ترکیه وارد اروپا می‌شوند، به توافق رسیدند. 
 http://dw.com/p/QvzK
افاضاتی را شاهد بوده ایم که: "المانها از من و تو بهتر می دانند که چکار کنند" .
ضمن انکه بهتر است ایشان ازخودشان مایه بگذارند! باید گفت: اگر بهترمیدانستند که بعد فقط دو هفته نظرشان عوض نمی شد.
اگر بهتر میدانستند که ۹۱۴هزاردر ۲۰۱۴ از المان مهاجرت نمی کردند.
اگر بهتر میدانستند از ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ بیش از ۷ میلیون ( اکثریت تخصص دار،حدود ۱/۵ میلیون نفرشان المانی )از کشورشان مهاجرت نمی کردند! خود المانی ها هم صادر کننده مهاجر شده اند. چه شده که المانی متخصص با تحصیلات دانشگاهی از المان می گریزد؟
حتی صدای وزرای المان هم در امد. 
http://dw.com/p/1Ghdy
خود المان حدود ۳ میلیون بیکار ثبت نام شده داره. المانها در زمان تضاد منافع اصلا مهمان نواز نیستند. دیوید کامرون که اعلام کرده بود بریتانیا سالی ۴۰۰۰ پناهجوی سوری را پناه خواهد داد، حالا ساز مخالف ماندن دراتحادیه اروپا بدلیل بحران پناهندگی میزنه! انجلا مرکل حالا می گوید باید جلو مهاجرت پناهجویان از کشورشان را گرفت.
راه حل مناسب از نظر من اسکان دادن گروههای پناهجویان در مناطق حفاظت شده تحت نظارت اتحادیه اروپا، سرویس دادن به انها و اماده کردن تدریجی شان برای انتگراسیون تا زمان پذیرش پناهندگی است.
در اینصورت تروریست ها هم ایزوله شده، تمام کوششهای پراکنده دول اروپایی متمرکزشده، سرویس دهی بهتر خواهد بود، کمک های مردمی موثرتر خواهد بود، در بین پناهنده ها حتما افراد متخصص وجود دارند که استفاده خواهندشد، کنترل بهداشت و درمان بهتر خواهد بود، فرصتی برای شناسایی افراد خلافکارو تروریست خواهد بود و....
هم اروپا امن خواهد ماند و هم جریان پناهندگی سرو سامان و نظم خواهد گرفت.

۱۳۹۴ مهر ۹, پنجشنبه

روشن فکر یا روشن فکر نما ! در باب پدیده ای به نام روشن فکر مدل ایرانی !


روشن فکر مدل ایرانی پدیده ای است برای خودش! فرقی هم نمی کنه چه  مدرک و مقامی داشته!
جنابی سالیان سال ماهنامه چاپ کرده(۲۷ دوره)و کلی مطالب ضد رژیم و در رثای تروریست ها(مثلا جانیان سیاهکل)چاپ می کرده، بعد از نظارت و خرده گیری ساواک نالان بوده! جالب اینکه هرگز توقیف قطعی و تعطیل هم نشدند! باری رژیم عوض شد ، پست های وزارتی،سناتوری ،ریاست و مدیریتی شان را گرفتند ، توسرشان زدند و تحقیرشان کردند، مجوزشان را باطل یا اصلا صادرنکردند، ذلت وخفت شان دادند، اما این موجودات نه تنها صدای شان درنیامد بلکه به شدت  مبارزه با رژیم قبلی افزودند ، خاطرات زیرخاکی بیرون کشانده شد یا ساخته شد تحت عنوان خاطرات منتشر نشده!.صاحب خاطرات بیست و چند سال پیش از انتشار درگذشته است، بر فرض اصالت چرا خودش منتشر نکرده؟ اگر خودش صلاح ندانسته منتشر کند انتشار ان بعد ازفوتش اخلاقی است؟ آیا مجوز انتشار از نویسنده داشته اند؟ اگر داشته اند چرا بیست و چند سال بعد؟ امان از روشن فکر مدل ایرانی !

 ناتل خانلری قبل انقلاب:


حال ببینیم استاد بعد انقلاب چه می گوید:
"چندی بعد شعری از یکی از همکاران چاپ کردیم که اگرچه آشکار نبود، اهل کار میفهمیدند که در مرثیة دکتر مصدق است( مرثیة درخت شفیعی کدکنی ) پس از آن (۱۳۴۹-۵۰)شعری از ابتهاج با عنوان ساقینامه چاپ کردیم. مرثیة شهیدان جنگل سیاهکل بود، به اشاره نه به صراحت(در این مرثیه کوتاه ۹ بارکلمه "خون" بکار رفته است). بعضیها گفته بودند که اگر دیگری این شعر را چاپ میکرد هزار جور مؤاخذه و مجازات داشت. در هر حال این هم به خیر گذشت. دیگر سخن از آن مصونیت ادبی که داشت درآمده و مورد سوءظن واقع شده بود."

حضرت استادی افاضه می فرمایند:
"انجمن قلم رهنما شامل چند شاعر وامانده و چند کاسه لیس مدعی ادبیات بود که هفته ای یک بار در خانة رهنما جمع میشدند و چای می خوردند و احیانا شعری میخواندند و خطابه ای ایراد میکردند"

- تعدادی از واماندگان و کاسه لیسان بزعم این موجود :
زین‌العابدین رهنما ,سيمين بهبهاني، ابراهيم صهبا، ابوالحسن ورزي، دكتر ناظرزاده كرماني، احمد انوار، دكتر رعدي، دكتر رضوي، خليل ساماني، مهدي سهيلي، دكتر محسن هشترودي ،دكتر محمد معين، عبدالرحمن فرامرزي ، علي اصغر حكمت ، دكتر محمود سعيدي، دكتر هومن ......



یکی از چاکران درگاهحضرت استادی:
"بعدها و بعدها با گذشت زمان و به تجربه دریافتم که این شغلها و پستها را او برای مقاصد دیگر تحمل میکرده است. ناتل خانلری هدفی عالیتر داشت و آن ارتقای فرهنگ ملی ایران بود و ناچار بود برای رسیدن به ِ فرهنگ ایران این هدف این گونه پستها و شغلها را بپذیرد. اگر کرسی سنا را نداشت بنیاد و پژوهشکدة فرهنگ ایران را نمیتوانست تأسیس کند و نگه دارد و آن همه کارهای عظیم را"

- کدام یک از خدمات و کارهایی را که ایشان انجام داد بدون  حمایت رژیم پهلوی انجام شدنی بود؟ دریغ از جویی انصاف! هر چه داشتند از مکنت و اعتبارو... همه از قبل رژیم پهلوی بود وگرنه چیزی بیش از مدیحه سرا و صله بگیران  بیت رهبری نمی شدند که همچنان که دیدیم و می بینم بعضا از شدت ذلت حتی به چاکری و مجیز گویی ظریف السلطنه و قاسم سلیمانوف  افتاده اند!


- یا مورد دیگر حضرت بوقلمون حرباییان متخلص به مسعود بهنود. بوقلمون مورد بررسی در رژیم پیشین هم از توبره روشنفکری مدل ایرانی میخورد و هم ازآخور دربار! بدون تحصیلات دانشگاهی و تخصصی اما به مدد تخصص رنگرزی و لنگ به دستی توانست به مقاماتی برسد اما بعد با شکایت از ولی نعمتان خود در رادیو تلویزیون و پیوستن به بلواگران ۵۷ نشان داد در کنار هنرهای مزبور به صفت "نمکدان شکنی" هم آراسته است! بعد ۵۷ هم در تملق رژیم جدید دست جناب مُلَوَن  را دست بند قپانی زد وشد فیلم ساز و هنرپیشه و کارگردان و روزنامه نگار و مورخ بفرموده و میرزا بنویس و جراح زنان زایمان و سیاست مدار و دون ژوان و سبزی فروش و ارایشگر و خلاصه موجودی  برای تمام فصول رذالت!
این رذالت به فرزند خلفشان هم اصابت کرده و نشان داد که در خصال قبل الذکر چیزی از ابوی کم ندارد. پسر کو ندارد نشان از پدر!