۱۳۹۴ مهر ۹, پنجشنبه

روشن فکر یا روشن فکر نما ! در باب پدیده ای به نام روشن فکر مدل ایرانی !


روشن فکر مدل ایرانی پدیده ای است برای خودش! فرقی هم نمی کنه چه  مدرک و مقامی داشته!
جنابی سالیان سال ماهنامه چاپ کرده(۲۷ دوره)و کلی مطالب ضد رژیم و در رثای تروریست ها(مثلا جانیان سیاهکل)چاپ می کرده، بعد از نظارت و خرده گیری ساواک نالان بوده! جالب اینکه هرگز توقیف قطعی و تعطیل هم نشدند! باری رژیم عوض شد ، پست های وزارتی،سناتوری ،ریاست و مدیریتی شان را گرفتند ، توسرشان زدند و تحقیرشان کردند، مجوزشان را باطل یا اصلا صادرنکردند، ذلت وخفت شان دادند، اما این موجودات نه تنها صدای شان درنیامد بلکه به شدت  مبارزه با رژیم قبلی افزودند ، خاطرات زیرخاکی بیرون کشانده شد یا ساخته شد تحت عنوان خاطرات منتشر نشده!.صاحب خاطرات بیست و چند سال پیش از انتشار درگذشته است، بر فرض اصالت چرا خودش منتشر نکرده؟ اگر خودش صلاح ندانسته منتشر کند انتشار ان بعد ازفوتش اخلاقی است؟ آیا مجوز انتشار از نویسنده داشته اند؟ اگر داشته اند چرا بیست و چند سال بعد؟ امان از روشن فکر مدل ایرانی !

 ناتل خانلری قبل انقلاب:


حال ببینیم استاد بعد انقلاب چه می گوید:
"چندی بعد شعری از یکی از همکاران چاپ کردیم که اگرچه آشکار نبود، اهل کار میفهمیدند که در مرثیة دکتر مصدق است( مرثیة درخت شفیعی کدکنی ) پس از آن (۱۳۴۹-۵۰)شعری از ابتهاج با عنوان ساقینامه چاپ کردیم. مرثیة شهیدان جنگل سیاهکل بود، به اشاره نه به صراحت(در این مرثیه کوتاه ۹ بارکلمه "خون" بکار رفته است). بعضیها گفته بودند که اگر دیگری این شعر را چاپ میکرد هزار جور مؤاخذه و مجازات داشت. در هر حال این هم به خیر گذشت. دیگر سخن از آن مصونیت ادبی که داشت درآمده و مورد سوءظن واقع شده بود."

حضرت استادی افاضه می فرمایند:
"انجمن قلم رهنما شامل چند شاعر وامانده و چند کاسه لیس مدعی ادبیات بود که هفته ای یک بار در خانة رهنما جمع میشدند و چای می خوردند و احیانا شعری میخواندند و خطابه ای ایراد میکردند"

- تعدادی از واماندگان و کاسه لیسان بزعم این موجود :
زین‌العابدین رهنما ,سيمين بهبهاني، ابراهيم صهبا، ابوالحسن ورزي، دكتر ناظرزاده كرماني، احمد انوار، دكتر رعدي، دكتر رضوي، خليل ساماني، مهدي سهيلي، دكتر محسن هشترودي ،دكتر محمد معين، عبدالرحمن فرامرزي ، علي اصغر حكمت ، دكتر محمود سعيدي، دكتر هومن ......



یکی از چاکران درگاهحضرت استادی:
"بعدها و بعدها با گذشت زمان و به تجربه دریافتم که این شغلها و پستها را او برای مقاصد دیگر تحمل میکرده است. ناتل خانلری هدفی عالیتر داشت و آن ارتقای فرهنگ ملی ایران بود و ناچار بود برای رسیدن به ِ فرهنگ ایران این هدف این گونه پستها و شغلها را بپذیرد. اگر کرسی سنا را نداشت بنیاد و پژوهشکدة فرهنگ ایران را نمیتوانست تأسیس کند و نگه دارد و آن همه کارهای عظیم را"

- کدام یک از خدمات و کارهایی را که ایشان انجام داد بدون  حمایت رژیم پهلوی انجام شدنی بود؟ دریغ از جویی انصاف! هر چه داشتند از مکنت و اعتبارو... همه از قبل رژیم پهلوی بود وگرنه چیزی بیش از مدیحه سرا و صله بگیران  بیت رهبری نمی شدند که همچنان که دیدیم و می بینم بعضا از شدت ذلت حتی به چاکری و مجیز گویی ظریف السلطنه و قاسم سلیمانوف  افتاده اند!


- یا مورد دیگر حضرت بوقلمون حرباییان متخلص به مسعود بهنود. بوقلمون مورد بررسی در رژیم پیشین هم از توبره روشنفکری مدل ایرانی میخورد و هم ازآخور دربار! بدون تحصیلات دانشگاهی و تخصصی اما به مدد تخصص رنگرزی و لنگ به دستی توانست به مقاماتی برسد اما بعد با شکایت از ولی نعمتان خود در رادیو تلویزیون و پیوستن به بلواگران ۵۷ نشان داد در کنار هنرهای مزبور به صفت "نمکدان شکنی" هم آراسته است! بعد ۵۷ هم در تملق رژیم جدید دست جناب مُلَوَن  را دست بند قپانی زد وشد فیلم ساز و هنرپیشه و کارگردان و روزنامه نگار و مورخ بفرموده و میرزا بنویس و جراح زنان زایمان و سیاست مدار و دون ژوان و سبزی فروش و ارایشگر و خلاصه موجودی  برای تمام فصول رذالت!
این رذالت به فرزند خلفشان هم اصابت کرده و نشان داد که در خصال قبل الذکر چیزی از ابوی کم ندارد. پسر کو ندارد نشان از پدر!

۱ نظر:

  1. حسین علیزاده آهنگسازی بزرگ اما ریاکاری بزرگتر
    http://golhagolha.blogsky.com/1394/07/07/post-6/

    پاسخحذف