۱۳۹۳ فروردین ۱۵, جمعه

سخنان علی امینی وزیر دارایی در ارزیابی گفتگوهای مصدق با شرکت نفت انگلیس و ایران و بانک بین‌المللی توسعه و دولت امریکا و بریتانیا ۱۸ مهر ۱۳۳۳


سخنان علی امینی وزیر دارایی در ارزیابی گفتگوهای مصدق با شرکت نفت انگلیس و ایران و بانک بین‌المللی توسعه و دولت امریکا و بریتانیا ۱۸ مهر ۱۳۳۳

رئیس- گزارش کمیسیون خاص مطرح است. آقای وزیر دارائی بیانی داشتید بفرمائید.


وزیر دارائی (دکتر امینی)- آقایان نمایندگان محترم، فضیلت حکومت دموکراسی بر سایر انواع حکومتها بحث در آراء و عقاید و توجه بانتقادات اقلیت و حکومت اکثریت است. زیرا در تمام کشورهای جهان اختلاف عقیده در کلیه امور میان مردم وجود دارد و این آراء مختلف و متغایر باید مورد تجزیه و تحلیل و قضاوت صحیح قرار گیرد تا راه زندگی و تکلیف مردم و دولت که قوه اجرائیه تصمیمات اکثریت است روشن شود. بموجب قانون اساسی مرکز با صلاحیت بحث در آراء و عقاید و تشخیص نظر اکثریت مجلسین شورای ملی و سنا می‌باشد (صحیح است) که بر اساس امر مطاع ربانی «و شاور هم فی الامر» عقاید و آراء مختلف مردم در کلیه مسائل مملکتی باید در این مکان مقدس مورد شور و بحث قرار گیرد (صحیح است) و انتقادات بیغرضانه اقلیت استماع شود و اکثریت نظر قاطع خود را اعلام دارد تا آن تصمیم که قانون است بنام ملت از طرف دولت بموقع اجرا گذاشته شود.


با پیروی از همین سنت سیاسی پنجاه ساله‌است که امروز آقایان محترم مباحثه در اصول و فروع یکی از حساسترین مسائل مملکتی را آغاز می‌کنند و همانطور که رسم پارلمان ملتهای مترقی و زنده‌است نظریات مختلف خود را بیان خواهند کرد و آن آراء مورد قضاوت صحیح قرار خواهد گرفت. امیدوارم این دادگاه عالی ملی با در نظر گرفتن حقیقت واقع و مصلحت مملکت از روی عدالت رأی قاطع خود را صادر کند و موجبات روسفیدی و سربلندی خود را در تاریخ ملت ایران فراهم آورد (نمایندگان: انشاءالله). برای کمک بقضاوت صحیح ومنطقی آقایان محترم که قضات این دادگاه عالی هستید اجازه می‌خواهم پیش از شروع مباحثات مربوط بقرارداد فروش نفت توضیحاتی در کلیات موضوع بعرض برسانم و حقایقی را مکشوف سازم تا هیچ نقطه ابهامی در نظر مردم میهن ما باقی نماند زیر ما کاری نکردیم که بخواهیم از نظر مردم مخفی نگاه داریم و در صدد آن نبوده‌ایم که در اطاقهای دربسته و بطور سری و مخفیانه تصمیمی علیه منافع مردم و مملکت اتخاذ کنیم (احسنت) هر چه کرده‌ایم و هرچه گفته‌ایم بتشخیص خودمان منطبق با مصالح مملکت بوده‌است و قضاوت مردم را در جزئیات اقدامات خود استتقبال می‌کنیم و تمام مذاکرات و نکات را افشا مینمائیم تا مردم در جریان واقعی قضایا باشند و قضاوتی که می‌کنند منطبق با حقیقت و انصاف باشد مخصوصاً که مباحثات دقیق و مفصلی که در کمیسیون خاص نفت صورت گرفت و خوشبختانه عده زیادی از آقایان در جلسات کمیسیون حضور پیدا می‌کردند کار مرا در تفهیم مطالب آسانتر کرده‌است چون امروز دیگر پرده ابهامی که روی مواد قرارداد را پوشانده بود برداشته شده و حقایق با صورت اصلی خود ظاهر گردیده‌است. آقایان محترم، در مدت شش ماهی که مذاکرات نفت میان ما و نمایندگان کنسرسیوم جریان داشت قسمتی از وقت ما بمطالعه انتشارات و عقاید مخالفین و موافقین در مسائل مربوط بقرارداد صرف می‌شد. ما خودمانرا عقل کل نمی‌دانستیم و قصدی جز خدمت بمملکت و حل مشکل نفت نداشتیم و بهمین دلیل هر نظر منطقی و معقولی را که از هر دسته و هر کس ابراز می‌شد استقبال می‌کردیم تا شاید راه تازه‌ای برای تأمین هر چه بیشتر منافع مملکت پیدا کنیم. ما خودمانرا نماینده مملکت می‌دانستیم و میان مردم این مملکت موافق و مخالف دولت و قرارداد بسیار بودند ما وظیفه داشتیم که از نظریات کلیه مردم مطلع شویم و انتشارات آنها را بخوانیم و همینکار را کردیم در میان نوشته‌های مفصل بعضی از دسته‌های سیاسی مخالف، صفحات زیادی با فحش و افترا و تهمت بما سیاه شده بود ولی نه از این فحشها عصبانی می‌شدیم و نه از مطالعه تمام آن نشریات صرف نظر می‌کردیم، مانند کسی که دنبال پیدا کردن الماس در میان خاکه ذغالها غوطه می‌خورد و سعی می‌کند از میان سنگهای ذغال و گرد و غبار دانه الماس بچنگ آورد ما هم با حوصله و بردباری از میان گرد و غبار فحش و تهمت رد می‌شدیم تا شاید در میان آن نوشته‌های مفصل راه روشن و صحیحی که بنظر خودمان نرسیده بود پیدا کنیم و برای حفظ منافع میهن عزیز از آن استفاده نمائیم ولی با کمال تأسف هر چه بیشتر می‌گشتیم کمتر می‌یافتیم زیرا برخلاف دسته‌های اقلیت سیاسی ممالک عالم که دموکراسی در آنجا پیشرفته و مصالح مملکت از اغراض خصوصی فاصله گرفته‌است و دسته‌های مخالف در مسائل اساسی مملکتی سعی در راهنمائی دولت می‌کنند و حتی از مخالفتهای خصوصی خود صرفنظر می‌نمایند دسته‌های مخالف سیاسی کشور ما کارشان فقط تهمت زدن و فحش دادن و عوامفریبی است و سعیشان در اینستکه دولت را متهم کنند و مردم را بدبین نمایند تا کارها فلج شود و آنوقت جریان وقایع بنفع خودشان بچرخد. امیدوارم دموکراسی جوان ما آنقدر ریشه پیدا کند و نضج بگیرد که در دامان آن مردم این مملکت پرورش صحیحی پیدا کنند و ما هم مانند مردم پیشرفته دنیا بتوانیم تمام اغراض خصوصی خودمانرا در مسائل ملی فراموش کنیم و هنگام اظهار نظر و قضاوت در امور مملکتی موافقتها و مخالفتهای شخصی خود را از یاد ببریم. من می‌خواهم از کلیه مخالفان قرارداد با دولت که در این مدت با انتشار رسالات و اوراق نظریات خودشان را گرچه توأم با اتهام و فحش بوده‌است اعلام کرده‌اند اظهار نشکر کنم زیرا معتقدم نظریات مخالف صحیح یا غلط نباید ناگفته بماند باید بهمه مجال داد تا آنچه دارند بگویند و در اینصورت اگر راهنمئی صحیحی کردند بنفع مملکت تمام خواهد شد و اگر حدود اعتراضات و انتقاداتشان محدود باغراض شخصی و مسائل خصوصی بود مدرکی از غرض ورزی خود بدست دیگران می‌دهند و قضاوت راجع باعمال خودشانر آسان می‌کنند. برای اینکه ملت ایران از نظر مخالفین آگاه باشد و خود مخالفین تصور نکنند که آنچه گفته‌اند خالی از اشتباه بوده‌است و بدانند که تنظیم کنندگان قرارداد نظریات آنها را مورد مطالعه قرار داده‌اند و حرفهای آنها جواب دارد من سعی می‌کنم بطور اختصار جواب لازم را بایرادات آنها بدهم تا آقایان محترم با افق بازتر و نظر روشنتری قضاوت بفرمایند.


بطور کلی از روی آنچه تاکنون بصورت نشریه و اعلامیه و اوراق پلی کپی شده بدست ما رسیده‌است ایرادکنندگان بقرارداد را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. یکدسته کسانی هستند که هر نوع فورمول حل مشکل نفت را محکوم می‌کنند و عقیده دارند با دول غربی و کمپانیهای امریکائی و انگلیسی و فرانسوی بهیچوجه نباید کنار آمد و باید دستگاه نفت را خواباند و تسلیم فقر اقتصادی و سقوط شد، اینها کسانی هستند که در کمین سقوط مملکت نشسته‌اند (صحیح است) و من چون میل ندارم وارد مباحث سیاسی بشوم بیش از این از آنها صحبت نمی‌کنم، ولی تصور می‌کنم ملت ایران این سیاست و هواداران آنرا محکوم میداند (صحیح است) و هیچ ایرانی حاضر نیست با دست خود وسائل سقوط مملکت را فراهم کند (صحیح است) ملت ایران حاضر نیست استقلال دو هزار و پانصد ساله خود را تسلیم هیچ دولت اجنبی بکند (صحیح است) و از شرافت و قومیت و عرق ملیت و استقلال میهن خود چشم بپوشد (صحیح است) و در این تصمیم ملی هیچ اختلافی میان مردم این مملکت نیست اعم از اینکه مخالف دولت یا قررداد نفت باشند یا موافق آن (صحیح است، احسنت). دسته دوم کسانی هستند که نیت باطنشان حل مسئله نفت و پیدا کردن راه فروش آنست منتها عقیده ارند که خودشان باید زمامدار باشند تا اینکار را حل کنند (محمد علی مسعودی: در واقع دکانی باشد برایشان) در واقع موضوع نفت نردبان ترقی آنها بوده‌است و نمی‌خواهند این وسیله آسان و سهل الوصول را از دست بدهند زمانی هم که از آن بالا رفتند حاضر نشدند مشکل نفت را حل کنند زیرا می‌ترسیدند با حل مسئله نفت حکومت آنها نیز تمام شود. حالا که دستشان از قدرت کوتاه‌است بدون تردید در آرزوی تجدید قدرت و حکومت هستند و چون میدانند اگر کار نفت حل شود دیگر دست آویزی برای تحریک دائمی و اغفال مردم ندارند سعی می‌کنند بهر نحو که شده‌است در اینکار اخلال کنند در زمره این دسته کسانی هستند که خودشان را تا نیمه راه حکومت رسانده بودند و امید داشتند چه در دستگاه دکتر مصدق و چه در دولت فعلی کارشکنی کنند و خود را حلال مشکلات معرفی نمایند، این اشخاص ملماً مایل نیستند یکچنین دست آویز مهمی را از دست بدهند اینست که اخلال می‌کنند تا شاید مانع از پیشرفت کار بشوند و از نو اخلال و آشوبی راه بیفتد تا بنوائی برسند. دسته سوم اشخاص متعصب و وطنپرست افراطی هستند که خودشان و عقایدشان مورد احترام ما می‌باشد اینها ایرانیانی هستند که بزرگی و اعتلاء مملکت را مانند همه ما آرزو دارند ولی آنقدر در وطنپرستی افراط می‌کنند که حاضر نیستند هیچگونه نرمشی درسیاست واقتصاد ایران وجودداشته باشد.


آنها نمی‌خواهند با حقایق مواجه شوند نمی‌توانند افکار و تخیلات شیرین و قابل احترام خود را با حقایق و واقعیات تطبیق کنند. اهل محاسبه نیستند و نمیدانند نتیجه خواباندن دستگاههای مولد کشور و صرف نظر کردن از عایدات نفت چه مصائبی در حال حاضر برای ما ببار خواهد آورد آنها فکر می‌کنند که در دنیای حاضر مثل چند قرن پیش می‌شود با قطع رابطه با سایرین زندگی کرد پیش خودشان تصور می‌کنند که ما قادر بمقابله و حتی معارضه با تمام ممالک عالم هستیم و می‌توانیم هر چه بخواهیم بآنها تحمیل کنیم و حالا که نمی‌توانیم پس باید با همه قطع رابطه کنیم و مثل کرم ابریشم درمیان پیله خودپناهگاهی جستجو نمائیم. همینها هستند که در معرض فریب قدرت- طلبانی قرار می‌گیرند که برای تحریک احساساتشان حرفهای شیرین می‌زنند و «اقتصاد بدون نفت» را مثل قرآنی که معاویه بر سرنیزه می‌کرد بر سر چوب می‌کنند تا از احساسات پاک آنها سوء استفاده نمایند (صحیح است) (عبدالصاحب صفائی: بسیار مثل صحیحی بود) من باین اشخاص تعظیم می‌کنم و از زبان همه آقایان می‌گویم که برادران و خواهران عزیز من ما خودمان میدانیم که قرارداد فروش نفت قرارداد ایده آل نیست، ولی ما اطمینان داریم که در دنیای حاضر بهتر از این ممکن نیست (صحیح است). دیگران بهر دلیل که تصور کنی نمی‌گذارند مملکتی مثل ایران را بصورت یک صحرای بی آب و علف نگاهداریم و مردم را مثل کرمهائیکه در لجن میلولند در منجلاب فقر و بدبختی بگذاریم و در صدد نجات آنها برنیائیم تا مبادا بافکار شیرین و آسمانی ما خدشه وارد آید، اینکه مردم برای حفظ منافع مملکت باید فداکاری کنند، نخورند، ننوشند، جای خوب نخوابند، امساک کنند، کارمندان دولت و کارگران و کشاورزان بی مزد کار کنند و حقوق و درآمدشان را بصندوق دولت ببخشند و از این قبیل نصایح گفتنش بسیار آسان است و عملی کردنش محال. کارگر و خانواده او کارمند و کس و کار او شکم دارند باید بخورند باید بپوشند و زیر سقفی مسکن کنند آنچه ما به آنها می‌دهیم حداقل معیشت آنها را هم تأمین نمی‌کند چطور می‌توانیم بآنها بگوئیم که ماهی ۲۵ میلیون تومان مخارج دستگاه اداری شرکت نفت را از راه حقوق ندادن بشما می‌خواهیم صرفه جوئی کنیم؟ چطور می‌توانیم آنها را بیرون کنیم مگر ما مسئول سرنوشت مردم این مملکت نیستیم، اگر این کار شدنی بود دولت دکتر مصدق می‌کرد اگر می‌شد حقوق کارمندان دولت را بدون اینکه قیمت زندگی تنزل کند بنصف تقلیل داد یا آنها را بیرون کرد بدون اینکه قبلا کاری برای آنها تدارک شده باشد و ممر اعاشه آنها معین باشد بدانید که دکتر مصدق در اجرای آن یک دقیقه مکث نمی‌نمود.


من تصدیق می‌کنم که متجاوز از هشتاد درصد بودجه این کشور صرف حقوق کارمندان دولت و افراد وابسته بآن می‌شود، من تصدیق می‌کنم که دوش مردم طاقت پرداخت همین بودجه عادی را هم ندارد (صحیح است) من تصدیق می‌کنم که قدرت تولید ما بسیار ضعیف و ناتوان است ولی شما هم تصدیق کنید که با این ضعف بنیه مالی و اقتصادی اگر بخواهیم از عایدات نفت چشم بپوشیم با فلاکت سقوط خواهیم کرد. (صحیح است). لابد خواهید گفت که پس چه شد طی بیست و هفت ماه حکومت دکتر مصدق و یکسال اخیر با اینکه عواید نفت نبود مملکت ساقط نشد؟ واگر جواب این سؤال را بشنوید پیش خودتان تز اقتصاد بدون نفت را قبول می‌کنید و آنرا عملی و قابل اجرا میدانید. از روزیکه دستگاه نفت جنوب خوابید تا امروز یعنی در فاصله مدتی که از عایدات نفت محروم بودیم مخارج مملکت ما از دو راه تأمین شده‌است. یکی از راه مصرف کردند تمام ذخایر ارزی و غیر ارزی موجودی دولت در سال ۱۳۳۰ و بالا آوردن چند میلیارد قرض برای دولت از راه استقراضهای متعدد از بانک ملی و انتشار اوراق قرضه ملی و به جریان گذاردن نزدیک چهارصد میلیون تومان اسکناس که در مرداد ۱۳۳۲ دیگر کفگیر به ته دیگ خورد و دیناری در دست دولت نبود.


دوم از راه کمکهای مخلتف دولت آمریکا بعنوان اصل چهار و کمکهای فوری و بلاعوض. روزیکه آقای دکتر مصدق زمامدار شد وضع خزانه مملکت بقرار زیر بود:
بدهی دولت به بانک ملی و حسابهای مختلف: ۷،۴۷۲،۵۰۰،۰۰۰ ریال بود و روزی که دولت دکتر مصدق افتاد وضع خزانه بصورت زیر درآمد:
بدهی ببانک ملی ایران بابت تنخواه گردان ۱،۸۱۴،۲۶۸،۰۰۰ ریال.
بدهی ببانک ملی ایران بابت حساب شماره ۳: ۰۰۰،۰۰۰،۷۵۰ ریال. بدهی سنواتی دولت ببانک ملی ۰۰۰،۸۱۳،۹۰۰،۱ ریال. بابت اسناد خزانه ۰۰۰،۵۳۲،۴۸۹ ریال. بدهی بحساب عطیه ملوکانه ۰۰۰،۶۵۹،۱۲ ریال. بدهی بحسابهای داخلی ۰۰۰،۵۱۶،۴۰۱،۴ ریال. بدهی بقسمت نشر اسکناس ۰۰۰،۰۰۰،۴۰۰،۱ ریال. که فقط با استفاده از قانون افزایش سرمایه بانک می بطور مصنوعی مبلغ ۰۰۰،۸۱۳،۹۰۰،۱ ریال از مجموع بدهی دولت در زمان حکومت دکتر مصدق کسر شده‌است. بطور کلی در مدت ۲۷ ماه زمامداری آقای دکتر مصدق فقط برای پرداخت مخارج جاری دولت ۰۰۰،۴۶۲،۴۲۶،۴ ریال کسر عمل داشتند که از محلهای زیر این کسری تأمین گردیده‌است. از بانک ملی بابت حساب تنخواه گردان (از محل نشر اسکناس) ۰۰۰،۸۴۷،۴۱۳،۱ ریال، بابت حساب شماره ۳: ۰۰۰،۰۰۰،۷۵۰ ریال، از محل ۱۴ میلیون لیره پشتوانه ۰۰۰،۳۰۰،۴۵۲ ریال، از محل ۵ میلیون لیره سازمان برنامه ۰۰۰،۶۲۵،۲۵۲ ریال، از محل فروش اوراق قرضه ملی ۰۰۰،۳۳۵،۳۷۳ ریال، از محل لیره‌های ودیعه در بانک ملی ۰۰۰،۳۷۵،۱۳۵ ریال، از محل هم ارز و دولارهای دریافتی از صندوق بین المللی ۰۰۰،۵۰۷،۲۹۵ ریال، از محل موجودی حسابهای داخلی ۰۰۰،۴۷۳،۷۵۳ ریال. این ارقام تابلوی تمام نمای اقتصاد بدون نفت است که مدعی هستند در حکومت آقای دکتر مصدق بنتیجه رسیده‌است (مکرم: جمع کل نداشت این ارقام؟) جمع کل را بعد عرض می‌کنم (شوشتری: قند و شکر را هم بفرمائید). اگر بشود با الفاظ بازی کرد با ارقام نمی‌شود شوخی کرد. نه می‌شود آنرا ساخت و نه می‌شود نتایج حتمی این ارقام را از نظر دور داشت.


من نمی‌گویم که چرا دولت دکتر مصدق در جریان مبارزه خود موجودیهای مملکت را خرج کرد زیرا مبارزه با شرکت سابق و خلع ید از آن و پایداری در مقابل فشارهای سیاسی این مخارج را بما تحمیل می‌کردی و اگر آنروز این مخارج را نپرداخته بودیم امروز شاید نمی‌توانستیم عایدات شانزده میلیون لیره را بهفتاد و شش میلیون لیره ترقی دهیم، ولی همین ارقام تز اقتصاد بدون نفت را محکوم می‌کند، همین ارقام نشان می‌دهد که در کشوری که سطح تولید آن پائین و بنیه اقتصادی و مالی آن ضعیف است و مخارج روزمره خود را با اشکال و زحمت می‌تواند از راه درآمد دولت بپردازد و یک دینار قادر نیست در شرایط عادی صرف عمران و بهبود وضع اقتصادی خود کند نمی‌شود از عایدات مسلم منبع ثروتی مانند نفت صرفنظر کرد مگر آنکه جای این درآمد عایدی دیگری تدارک شود والا نتیجه حتمی آن سقوط کشور خواهد بود. روزی که آقای دکتر مصدق از عایدات نفت صرفنظر کرد میزان کل عوائد ایران از راه حق الامتیاز و غیره بابت سی میلیون تن نفت استخراج شده جنوب فقط ۱۶ میلیون لیره بود جای این ۱۶ میلیون لیره را دکتر مصدق نتوانست با صرف تمام ذخائر مملکت پر کند. چطور ما امروز قادر خواهیم بود ۷۶ میلیون لیره عایدی فروش همان سی میلیون تن نفت را نادیده بگیریم و از آن چشم بپوشیم؟ روزیکه آقای دکتر مصدق زمامدار شد ونفت جنوب خوابید مملکت ما دست بدهان نبود مقدار زیادی موجوید و ذخیره داشت و طرفداران تز اقتصاد بدون نفت مشاورین آندولت بودند. همانروز که نفت ملی شد اگر خلع ید از کمپانی می‌کردند و بدون اتلاف وقت و دارائی مملکت دستگاههای آبادان را میخواباندند و کارگران را بکارهای زراعتی و تولیدات صنعتی در نقاط مختلف خوزستان میگماردند و با ذخایری که موجود بود تراکتور می‌خریدند، کارخانه می‌آوردند و سد می‌ساختند، شاید هم اینکارها عملی بود و هم اینکه ۱۶ میلیون لیره چیزی نبود که صرفنظر کردن از آن پشت ما را بشکند.


در سال اول و دوم بدون تردید ازدیاد سطح تولید تا حدی جبران از دست رفتن عایدی نفت را می‌کرد ولی طرفداران اقتصاد بدون نفت دست روی دست گذاشتند و ماهی ۲۰ میلیون تومان کسر خرج آبادان را سربار بودجه ضعیف مملکت کردند (صحیح است) بهشتاد هزار کارگر و کارمندان دو سال مزد و حقوق دادند که بخورند و بیکار بگردند و فقط از آنها برای میتینگ و دادن شعار استفاده کنند (صحیح است). هر روز بانتظار مذاکرات تازه برای حل نفت نشستند و ابداً بصرافت آن نیفتادند که از ساعت اول بر فرض ادامه مذاکرات خیال کنند که دیگر نفت وجود ندارد و سرمایه مملکت را صرف امور تولیدی کنند وقت و پول مملکت هر دو را تلف کردند (عاملی: و مجازات هم نشدند) تا کار بجائی رسید که برای مخارج عادی و پرداخت حقوق کارمندان دولت دست بدهان ماندیم و اگر کمکهای فوری امریکا بما نمی‌رسید در ماههای اول زمامداری این حکومت مملکت ساقط می‌شد و یک انقلا عظیم در سرتاسر مملکت براه می‌افتاد که از آن نفت کسانی استفاده می‌کردند که نقشه کشیدن ایران را باسارت تازه‌ای داشتند (عبدالصاحب صفائی: مقصودشان هم همین بود). آقای دکتر مصدق که طرفداران تز اقتصاد بدون نفت او را مظهر افکار خود میدانند خودش بصرافت طبع متوجه خطر از دست رفتن عایدات نفت شده بود زیرا دکتر مصدق مرد حقوقدان و اقتصاددانی است که عواقب اینگونه امور را شخصاً می‌توانست پیش بینی کند (عبدالرحمن فرامرزی: او برای کار نفت آمده بود) و بهمین جهت بموجب صورت مجلس کمیسیون مختلط نفت مورخ یکشنبه ۱۸ اسفند ۳۰ هنگامی که میسیون بانک بین المللی برای مذاکره در باب راه حل استخراج و فروش نفت ایران بطهران آمده بودند صریحاً اینطور اظهار داشته‌است. بطوری که آقایان مسبوق هستند موقعی که میسیون بانک بین المللی بطهران آمده بودند آقای مهندس طالقانی وزیر کشاورزی وقت مهماندار آنها بودند، ایشان صورت مجلس مذاکره با مسبوق را نوشته‌اند صورت مجلس ۳۰/۲۰/۱۸ بدینقرار است:

یکشنبه ۱۸/۱۲/۱۳۳۰ تمام روز مشغول ترجمه و ماشین کردن گزارش غیررسمی آقای پرونده ها بودیم. آمریکائیها صبح گردش رفتند و ظهر با دبیر اول پاکستان و مهندس طالقانی در باشگاه افسران نهار صرف کردند. (قنات آبادی: این خاطرات است یا صورتمجلس؟) ساعت شش بعدازظهر جلسه هیئت مختلط در منزل و با حضور جناب آقای نخست وزیر تشکیل گردید. کلیه آقایان اعضاء هیئت و مهندس طالقانی حاضر بودند جلسه تا ساعت نه و نیم طول کشید و در باره گزارشی که قرائت شد مذاکرات مفصلی بعمل آمد. آقای نخست وزیر در خاتمه بحث و مذاکرات گفتند که اگر آقای مهندس حسیبی که با پیشنهاد اینها مخالف هستند و راه حلی دارند بگویند. اینطور که بنظر می‌رسد با باینجا آمریکائیها و بانک بین المللی قضیه را حل کرد یا بعداً با خود انگلیسها و شق سوم هم اینست که صنعت نفت را تقریباً بخوابانیم چون در ظرف ده ماه حتی یکقطره هم نتوانستیم صادر کنیم یعنی نگذاشتند در آتیه هم اگر بتوانیم به مقادیر بسیار کمی خواهد بود. اگر وضع بی پولی و بیکاری ادامه یابد بیم خطر برای مملکت می‌رود اگر آقای مهندس حسیبی راهی بنظرشان می‌رسد بگویند چون ایشان ساکت ماندند قرار شد که سوکمیسیون تشکیل و با آمریکائیها آخرین مذاکرات را نموده و سعی کنند تا حد بریده شدن مذاکرات در قبولاندن نظریات دولت پافشاری نمایند و نتیجه را بنخست وزیر گزارش دهند که تصمیم گرفته شود.


آیا این اظهار نظر صریح آقای دکتر مصدق برای محکوم کردن کسانی که از راه عوامفریبی از نو اقتصاد بدون نفت را مطرح کرده‌اند کافی نیست؟ (دولتشاهی: گفتند استقلال مملکت فدای نفت) آیا این اعتراف صریح ثابت نمی‌کند که کشور ما تا روزی که وضع اقتصادی و تولیدی آن در سطح و پایه امروزه‌است قادر بصرفنظر کردن از عواید نفت نمی‌باشد؟ (پورسرتیپ: چرا صرفنظر کند؟) کدام ایرانیست که آرزو نداشته باشد روزی منابع ثروت این کشور بدست ایرانی اداره شود و محصول آن بفروش برسد و تمام عواید آن بجیب ملت ایران برود؟ کدام انسانیست که قلباً مایل باشد آنچه حق او است و می‌تواند از آن استفاده کند بدیگری واگذار کند؟ کدام ایرانیست که آرزو نداشته باشد در مقابل تحمیلات دیگران بایستد و برای بکرسی نشاندن حرف ملت ایران پیه تمام محرومیتها را بتن خود بمالد و از عایدات نفت و غیر آن نیز صرفنظر کند؟ ولی این آرزوها وقتی عملی می‌باشد که ما آنقدر توانائی داشته باشیم که اگر چند سال ما را محاصره اقتصادی کردند روی پای خودمان بایستیم و بفلاکت دچار نشویم وقتی است که سطح تولید خودمان را آنقدر بالا برده باشیم که اگر عایدات نفت از دست ما رفت بتوانیم از راه صدور محصولات دیگر جبران از دست رفتن عایدات نفت را بنمائیم ولی تا وقتی که قدرت اقتصادی و مالی ما بآن پایه نرسیده‌است و هر گونه سختی در معیشت و نرسیدن عوایدی که فعلا صرفاً خرج پرداخت حقوق می‌شود زمینه یک افلاس و آشوب عمومی را فراهم می‌آورد و تمامیت استقلال مملکترا تهدید می‌کند ما قادر نیستیم و حق نداریم از عوائد سرشار نفت صرفنظر کنیم (عده‌ای از نمایندگان: صحیح است). این لجبازیها وقتی خوبست که اسباب مرگ خود انسان نشود والا اگر برای ضرر زدن بدیگری بخواهیم انتحار کنیم مسلماً حکم جنون ما را صادر خواهند کرد و تاریخ ما را لعنت خواهد نمود و دنیا بما خواهد خندید و نسلهای آینده بر بیعرضگی و نادانی و سبکسری ما نفرین خواهند کرد. اگر نفت ما امروز بجریان بیفتد تا سه سال دگیر محصول ایران بپایه سه سال پیش خواهد رسید وهنگامی که ما نتوانستیم از درآمد شانزده میلیون لیره صرفنظر کنیم و نرسیدن این مبلغ اقتصاد ما را در هم شکست مگر دیوانه باشیم که از عایدات هفتاد و شش میلیون لیره برای همان میزان استخراج نفت صرفنظر نمائیم (دکتر جزایری: عوایدش صرف چی می‌شود؟) اگر آن شانزده میلیون لیره برای کمک خرج عادی مملکت مصرف می‌شد بعد از این هفتاد و شش میلیون لیره اگر عاقل باشیم صرف توسعه تولید و بهبود زندگانی عموم خواهد گشت (انشاءالله). معذلک اگر می‌شد بهتر از این معامله کرد شرط عقل و وطنپرستی بود که از این معامله صرفنظر کنیم ولی ما معامله بهتری را سراغ نداریم و بهمین جهت این معامله را انجام دادیم شما اگر سراغ دارید وجداناً باید فوراً اقدام کنید تا از دست نرود و منافع مملکت بهتر از این تأمین شود و ما هم اصراری نداریم که حتماً نظر ما را تأیید کنید حال خود دانید و وجدان خودتان (احسنت).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر