۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

دو نقل قول از دکترصدیقی در مورد شاه و مصدق- سعیدی سیرجانی


سال هزار و سيصد و بنجاه و هشت، سالي بعد از انقلاب، در خدمت دو تن از اساتيد و باتقاق دوست ديگري از معاريف سياست بازان زمانه به ديدار صديقي رفته بوديم. مرد سياسي، كه از ائمه مذهب مختار عصر حاضر است، به اقتضاي زمان شروع كرد به بد گويي
از شاه و شرح جنايت ها و خيانت هايش. صديقي كه مشغول گذاشتن گلابي در بشقاب من بود، از شدت غضب دستش به رعشه اقتاد و با چهره افروخته و لحن عتاب آميزش رو به مرد آورد كه " آقا، انصافتان كجا رفته است، شما هم حرفهاي عوامانه مي زنيد، من سال ها در زندان شاه بوده ام، مغضوب و خانه نشين بوده ام، اما بدانيد خدماتي كه محمد رضا شاه به ايران كرد فراموش ناشدني است، اين نه انصاف است و نه جوانمردي كه چشم از خوبي هايش بپوشيم و بدي هايش را صد برابر بزرگ كنيم"
--------------------------

در منزل دكتر صديقي با حضور دو شاهد عادل حي و حاضر،[ نوشتم " حي و حاضر"، تا اگر منكري پيدا شود، اين دو برادر دانشمند با همه محافظه كاري ها به ياريم آيند و جزييات جلسه را بازگو كنند.  بنده به شدت از نقل مكالمات دو نفره پرهيز دارم، و گرچه به قيمت جاني باشد و ضرورتي اقتضا كند، كه آن را در حكم راز بين الاثنين مي دانم و افشايش را جز با اجازه صريح طرف خلاف اخلاق. آنچه در اينجا نقل كردم مربوط به جلسات عمومي سه نفره به بالا بوده است و جواز نقلش را هم قديمي ها صادر كرده اند كه : كل سر جاوز الاثنين شاع."] بحثي پيش آمد درباره شيوه عمل مرحوم مصدق در آخرين سال حكومتش. گفتم: مصدق متاسفانه در ماه هاي آخر گرفتار در و قبول عوام الناسي شده بود كه همه هنرشان منحصر به شعار دادن بود، و خود او به شعار دادنشان واداشته بود، و سرانجام، چون هر مارافسائي، با نيش مار از پا درآمد. دكتر صديقي به عادت هميشگي دستش را به عنوان شروع سخن بالا برد، انتظار داشتم به حكم علائق و ارادتش به مصدق به انكار و ملامتم پردازد، اما به تاييدم برخاست كه: " حق با شماست، همين رفراندوم يكي از اشتباهات متعدد دكتر مصدق بود. متاسفانه كار به لجبازي كشيده بود و مخالفت من هم بي اثر ماند". يكي از حاضران پرسيد:" مگر شما مخالف بوديد؟". گفت: " البته، صد در صد مخالف بودم". مدعي بر جسارتش افزود كه: " خوب، اگر مخالف بوديد چرا با صدور اعلاميه اي استعفا نكرديد و كناره نگرفتيد؟" مرد بزرگوار سري فرو افكند و بعد ا ز لحظاتي سكوت زير لب ناليد كه: " حق با شماست!"

يادي ديگر از  دو بزرگ مرد ايران- سعیدی سیرجانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر